گروه ایرنا زندگی - در روایات اسلامی آمده است که در ماه رمضان ابلیس به زنجیر کشیده می شود؛ اما پرسشی که در این زمینه وجود دارد این است که آیا آفریدن ابلیس با عدل و حکمت خدا سازگار است؟
در پاسخ به این سوال باید گفت خدا ابلیس را شیطانی سرکش نیافرید بلکه او از جنیان بود و ۶ هزار سال عبادت کرد؛ اما همه آنها را به سبب ساعتی تکبّر نابود ساخت و زنده بودن و امکاناتی که دارد هم به مقتضای عدل الهی می باشد.
علاوه بر این وجود شیطان برای افراد با ایمان وسیله تکامل است، چه اینکه تکامل همواره در میان تضادها صورت می گیرد.
ضمن آنکه باید دانست شیطان سرزده وارد خانه دل ما نمی شود و این ما هستیم که در را به روی او می گشائیم؛ با اینکه خدا ما را به لطف خویش یاری داده و با ارسال رسل و انزال کتب و حکم عقل و فطرت، حجّت را بر ما تمام کرده است.
دفتر آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعه در پاسخ به این سوال چنین توضیح داده است: قبل از پاسخ به این سوال، باید دانست که «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (علم) می باشد، و به عبارت دیگر «شیطان» به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی می گویند، و ابلیس نام آن شیطان است که آدم را فریب داد و اکنون هم با لشکر و جنود خود در کمین آدمیان است.
اما اینکه چرا ابلیس آفریده شده و آیا با عدل و حکمت خدا سازگار است که چنین موجودی خلق شود و باعث انحراف انسانها گردد؟ در پاسخ می گوییم: خداوند ابلیس را شیطان نیافرید؛ بلکه به تصریح قرآن از جنیان به شمار می رفت و مانند انسان در اعمال خود مختار بود: «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّه». لذا آفرینش شیطان برای اغواگری و گمراهی نبوده، بلکه چنانکه امام علی(علیه السلام) در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه فرموده اند، ابلیس شش هزار سال عبادت کرده بود، سالهایی که معلوم نیست از سال های دنیا بود یا آخرت، اما همه آنها را به سبب ساعتی تکبّر نابود ساخت.
او از آزادی خود سوء استفاده کرد و مطابق قیاسی باطل گفت که خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است؛ «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». بنابراین تکبر ورزید و از فرمان خدا در سجده بر آدم سرپیچی کرد و از درگاه الهی رانده شد. اما چون سال های زیادی عبادت کرده بود، خداوند به مقتضای عدلش با درخواست باقی ماندن و طلب امکاناتی برای به گمراهی کشاندن انسانها که از خواسته های او بود، موافقت کرد تا هم ابلیس به سبب رانده شدن از بهشت با وجود آن همه عبادت و بندگی، بهانه ای نداشته باشد و هم ابزاری برای آزمایش انسان ها باشد.
آفرینش شیطان و تکامل انسان
از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان برای افراد با ایمان و آنها که می خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست؛ بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است، چه اینکه پیشرفت و ترقی و تکامل، همواره در میان تضادها صورت می گیرد.
به عبارت روشنتر انسان تا در برابر دشمن نیرومندی قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمی کند و بکار نمی اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرّک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقّی و تکامل او می شود.
یکی از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر «تواین بی» می گوید: «هیچ تمدن درخشانی در جهان پیدا نشد، مگر این که، ملتی مورد هجوم یک نیروی خارجی قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را بکار انداخت و تمدن درخشانی را پی ریزی کرد».
حتی طبق دیدگاه برخی از مفسرین، اگر شرّ و فساد و تعب و فقدان و نقص و ضعف در جهان نبود، خیر و صحّت و راحت و وجدان و کمال و قوّت نیز مصداقی نمی یافت و عقل انسان به این مفاهیم راه پیدا نمی کرد. آن گاه انسان معنای خیر را درک می کند و آن را برمی گزیند که شر را ببیند و از آن آگاه باشد. بنابراین نظریّه، وجود ابلیس از ارکان نظام جهان انسانی است و تنها آن گاه می توان وجود ابلیس را شر پنداشت که از او پیروی شود؛ امّا مخالفت و مبارزه با او خیر است و مایه رشد و تعالی.
ابلیس هرگز سرزده وارد خانه دل ما نمی شود، و از مرزهای کشور روح ما بی گذرنامه نمی گذرد، حمله او هرگز غافلگیرانه نیست، او با اجازه خود ما وارد می شود. آری او از در وارد می شود نه از روزن، و این خود ما هستیم که در را به روی او می گشاییم. همانگونه که قرآن در سوره نحل، آیات ۹۹ – ۱۰۰ می گوید: «إنّهُ لَیسَ لَهُ سُلطان عَلی الّذینَ آمَنوُا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوکّلُون * إنّمَا سُلطانَه عَلی الّذینَ یَتولّونَهُ وَ الّذینَ هُم بِهِ مُشرِکُون»؛ (او سلطه بر کسانی که ایمان دارند و توکل بر پروردگارشان می کنند ندارد * تنها تسلط او بر کسانی است که او را به دوستی و سرپرستی خود برگزینند، و به او شرک می ورزند [و فرمانش را در برابر فرمان خدا لازم الاجراء می دانند]). همچنین در آیه ۴۲ از سوره حجر می خوانیم: «إِنَ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ»؛ (تو بر بندگان من تسلط نخواهی داشت، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی می کنند).
طبق این آیات ابلیس و سایر شیاطین هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادی که آمادگی خود را برای پذیرش آنان اعلام نداشتهاند ندارند، و به تعبیر دیگر گامهای نخستین از طرف خود انسان برداشته می شود و اجازه ورود به کشور جان از طرف او داده می شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان می تواند از مرزهای روح او بگذرد، بنابراین کسانی که دریچه های روح خود را به روی شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.
درست است که ما شیطان و همکارانش را نمی بینیم، ولی ردّپای آنان را می توانیم مشاهده کنیم؛ هر جا مجلس گناه است و در هر نقطه ای وسائل معصیت آماده است، و در هر موقع پای زرق و برق دنیا و تجمّل پرستی به میان می آید، و به هنگام طغیان غرائز، و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب حضور شیطان قطعی است. گویا در چنین مواردی، انسان صدای وسوسه او را با گوش دل می شنود و ردّپای او را با چشم خود می بیند.
در حقیقت انسان در هیچ یک از اعمال خویش مجبور نیست. خدا او را آزاد و مختار آفریده تا راه صواب را از خطا بازشناسد و نیکی را از بدی تمایز دهد و اگر شیطان او را به بدی وسوسه می کند در مقابل خداوند او را به لطف خویش یاری داده و با ارسال رسل و انزال کتب و حکم عقل و فطرت، حجّت را بر او تمام کرده است و با وجود آنها وجود شیاطینی همچون ابلیس خلاف عدل و حکمت نمی باشد.
نظر شما